سروناز

اشعارکریم لقمانی

سروناز

اشعارکریم لقمانی

همچنان کوهم !

ثبت شده درتاریخ جمعه10شهریور1391به شماره سریال193897درسایت شعرنو

سایتهای : آوای دل – شعرناب – شعرتک – شعریک – فیس بوک

من خانه ام رابرفراز قله میسازم !

شاید که باتنهائی ام پنهان کنم رازم

دیگرنمیخواهم میان قوم خود باشم

چون درکناراهل نادان عمرخودبازم!

 

این ایل نابخردهمیشه غرق تزویرند

بالحظه های پوچ خودهمواره درگیرند

مملوکِ افکارعقیمِ ذهنشان هستند !

زانو به سینه انتظاردست تقدیرند !

 

وقتی به رسوائی کشیدند نغمه ی سازم

حیران شوم ازکارشان چون میکنند نازم !

فانوس بی نوری شدم درعمق دریاها !

چون مرغکِ آواره ای بی عشقِ پروازم

 

آنها که ازریشه خزان کردند بهارمن

دیگرچه میخواهند ببینند ! شام تارمن؟!

اندیشه ام پوسیده! ازاین سنگیِ دلها

هرجاگلی روید، شده خارَش دچارمن

 

کزکرده اند درلابه لای سایه اندوهم

باغصه میسازم ولیکن همچنان کوهم !

ساقی بده جامی که ازخودبی خبرگردم

کوچیده این فکروتمام جسم بی روحم

s@rv